ساحل آرامش

عالیه

ساحل آرامش

عالیه

الکی

یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش از کلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباه پرید خرگوش رو گرفت و خورد!
نتیجه اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!

تا کی؟

 
تا کی؟
 تا کی عاشق باشم و از عشقم دور ؟ تا کی اسیر تنهایی هایم باشم و از یارم دور .....؟
تا کی باید به خاطر دوری تو اشک بریزم و حسرت آن دستهای گرمت را بکشم...؟
 تا کی باید از خدای خویش التماس کنم تا تو را به من برساند ، نزدیک و نزدیک تر کند
 تا بتوانم تو را در آغوش بگیرم؟... تا کی باید صدای غم انگیز آواز مرغ عشق را بشنوم
 و دلم برایت تنگ شود؟ تا کی باید غروب پر درد عاشقی را ببینم و دلم بگیرد!

تا کی باید تنهایی به خورشیدی که آرام آرام به پشت کوه ها می رود را نگاه کنم و
 تا کی باید لحظه ها و ثانیه ها را یکی یکی بشمارم تا لحظه دیدار با تو فرا رسد؟ خسته ام !
 یک خسته دلشکسته عاشق بی سر پناه.... عاشقم ! یک عاشق دیوانه سر به هوا .....
تا کی باید کنج اتاق خلوت دلم بنشینم و با قلم و کاغذ درد دل کنم؟...
 تا کی باید دلم را به فرداها خوش کنم و پیش خود بگویم آری فردا وقت رسیدن است!

تا کی باید در سرزمین عشاق سر به زیر باشم و چشمهای خیسم را از دیگران پنهان کنم؟
 تا کی باید بگویم که عاشقم ، ولی یک عاشق تنها ، عاشقی که معشوقش در کنارش نیست!
تا کی باید به انتظارت زیر باران بنشینم و همراه با آسمان بنالم و ببارم....
 و تا کی باید با دستهای خالی ، با آغوش سرد ، با دلی خالی از آرزو و امید ، با چشمانی
 خیس و شاکی زندگی کنم؟ آری تا کی باید تنها صدای مهربان تو را بشنوم
 ولی در کنار تو نباشم عزیزم! تاکی؟

روش های درس خواندن پسر ها و دختر ها

دخترها: بعضی از اونا واقاً می خونند حالا چی می خونند خدا میدونه ولی واسه اینکه تابستون راحت باشن و به بهانه کلاس سنتور , نقاشی , و با دوست پسر عزیزش برن عشق صفا به دلیل مسایل غیر اخلاقی ادامشو نمی نویسم وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست ...( پیشه همون پسره که با هم رفتن ددر) یه عده ای هم هستند که به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه بی بی چساره تعریف می کنند یه سری هم به دلیل اینکه دوست پسر نداران و انگیزه ای برای دودر کردن کلاسا ندارن مجبورن خر بزنن تا برن دانشگاه (اخه شنیدن تو دانشگاه دوست پسر فراوونه)نکته(دلیل اینکه پسرا نمیرن دانشگاه همین دختراس(البته از نوع سیریشش

و اما پسر ها: یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه ... یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون. همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون می بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خر میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره به همین سادگی

ازدواج برای آقایون خوبه یا بد؟

قبل از ازدواج
بعد از ازدواج
نتیجه گیری اخلاقی
خوابیدن تا لنگ ظهر
بیدار شدن زودتر از خورشید
سحر خیز شدن
رفتن به سفر بی اجازه
رفتن به حیاط با اجازه
معتبر شدن
خوردن بهترین غذاها بی منت
خوردن غذا های سوخته با منت
تقویت معده
استراحت مطلق بی جر بحث
کار کردن در شرایط سخت
ورزیده شدن
دیدوبازدید از اماکن تفریحی
سر زدن به فامیل خانوم
صله رحم
... آموزش گیتار و سنتور و
آموزش بچه داری و شستن ظرف
همدردی با مرد ها
گرفتن پول تو جیبی از پاپا
دادن کل حقوق به خانوم
مستقل شدن

تحملم یه حدی داره !!!

اگه یه بار همه 20واحد رو توی یه ترم افتادین !......... بی خیالش
اگه شما رو با نمره 11.99مشروط کردن !.........خوب شده دیگه

اگه استاد می خواد به جای آقا بهتون بگه خانوم !.........بگه

اگه یه دفعه هارد 60گیگابایت شما هاپولی هاپو شده!.........پیش میاد دیگه

اگه پرسپولیس قراره از سپاهان ببازه !.........ببازه

اگه سر مراسم خواستگاری،همونجا،عروس خانوم گفت نه!.........ایشاالله خوشبخت بشه

اگه آمریکا یه موشک اتمی تنظیم کرده درست روی خونه شما !.........مسئله ای نیست

اگه صبح اول مهر بجای ساعت 6،ساعت 7 رفتین سر کار !.........دقیقا" رفتین سر کار

اگه کفشی رو که امروز واکس زدین رو همه لگد می کنن !.........تعجبی نداره

اگه درست شب امتحان بعد از مدتها به عروسی دعوت شدین !.........مبارکه،عروسی رو که نمی شه نرفت

اگه کار شما به جایی رسیده که خودتون به خودتون ایمیل می زنین !.........اینجوری هم یه صفایی داره

اگه توی انتخاب واحد به شما 13واحد بیشتر نرسیده !.........حتما" حکمتی توی اون بوده

اگه بعد از 3ساعت چت کردن یادتون اومد که با اینترنت ساعت 500تومن ووصل شده بودین !.........مهم نیست

اگه شمعهای کیک تولد شما رو بقیه فوت کردن !.........لبخند بزنین

اگه ماشینتون جلوی یه مدرسه دخترونه پنچر شد و شما پنچر گیری بلد نبودین !.........خودتون رو نبازین

اگه در حال فرستادن قلب و بوسه با مسنجر متوجه شدین یکی پشت سرتون وایساده !.........عیبی نداره بابا

اگه بغل دستی شما سر کلاس که اتفاقا" کنار شما ردیف اول نشسته انگشتش رو تا مچ توی دماغش فرو کرد،شش دور بپیچوند، بعد با یه حالت دورانی بیرون آورد،خوب بهش نگاه کرد و بعد خیلی آروم زیر میز کلاس دستش رو پاک کرد !.........نه !این یکی رو شرمنده . آدمیزاد هم یه تحملی داره

 

روابط در دانشگاه

 
الف: دانشجو دختر است و استاد مرد:
-1 دانشجو خودشیرینی می کند به هدف نمره.
-2 دانشجو خودشیرینی می کند به هدف استاد.و.... معمولا در دوحالت فوق، دانشجو به هدف خود میرسد.
 
ب. دانشجو پسر است و استاد مرد:
-1دانشجو و استاد چشم دیدن یکدیگر راهم ندارند.
-2دانشجو و استاد خیلی رفیق می شوند یه طوری که شوخیهای آنها را نمی توان به قلم آورد..(دانشگاه قزوین)
-3نقش سنگ را برای هم بازی می کنند. معمولا در هیچ کدام از حالات فوق هیچ کدام از طرفین هدفی را دنبال نمی کنند
________________________________________ 
 روابط دانشجو با دانشجو
 
الف: پسر با پسر: استغفرالاه!
ب: دختر با دختر: خدا اون روزو نیاره !
 
ج: پسر با دختر: آهان رسیدیم سر اصل مطلب :
 
 -1 روابط در حد نگاه; نهایت رابطه: آمار گیری(دختره دل تو دلش نیس)
-2 روابط در حد سلام و علیک; نهایت رابطه: احوال پرسی
-3 روابط در حد جزوه دادن و جزوه گرفتن; نهایت رابطه: کپی جزوه ها(دختره:بابا شمارتو بده جزوه سیخی چند)  
-4 روابط در حدسالی یکبار تور یکروزه تفریحی ; نهایت رابطه: سالی دوبار تور یکروزه تفریح!
-5 روابط در حد پارتیهای دوره ای; نهایت رابطه: روم نمی شه بگم !
-6 روابط در حد درس خواندنهای دست جمعی; نهایت رابطه: اضافه شدن به تعداد مرغ عشقهای عالم!
-7 روابط در حد مرغ عشق; نهایت رابطه: ...چی بگم والا
________________________________________
 
 روابط استاد با دانشجو
 
 الف: استاد مرد است و دانشجو دختر:
-1 استاد از دماغ فیل افتاده است و هیچکس را تحویل نمی گیرد.
-2 استاد هم مجرد است هم شکارچی!(یه چی تو مایه هایه امیر حجوانی)
-3 استاد دنبال بهانه ای می گردد تا نمره بذل و بخشش کند.
ب: استاد مرد است و دانشجو پسر: اتفاقات تکراری است.
ج: استاد زن است و دانشجو دختر یا پسر: استاد بنده خدا کار خودش را می کند و دانشجو ها برای خودشان آتیش می سوزانند
________________________________________
 
روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس معمولا هنگام امتحانات و گرفتن تقلبها رسمیت پیدا می کند. (دخترا با وعده وعید کارا رو درست میکنه)

وقتی مردان می گویند .... یعنی : ؟

برای من فرقی نمیکنه دیوار آشپزخونه چه رنگی باشه
یعنی : تا وقتی که آبی، سبز، زرد، صورتی، مشکی، یشمی، خاکستری، عنابی، سفید و ... نباشه اشکالی نداره

.این یه کار، مردونه است
یعنی : تو این کار هیچ منطق درستی نیست و تو هم سعی نکن دلیلی برایش پیدا کنی

میخواهی تو درست کردن شام کمکت کنم؟
یعنی : پس چی شد این شام ؟ چرا رو میز آماده نیست

!چه فکر خوبی
یعنی : این کار شدنی نیست و من کل روز رو برات کرکری می خونم وحالت رو می گیرم .

بله عزیزم یا حتما حتما
یعنی : این یکی اصلا معنی نداره و چون شرطی شده ام از دهنم پریده

!زنم منو درک نمیکنه
یعنی : همه قصه ها و خاطره های منو شنیده و دیگه خسته شده

.ماجرایش طولانیه و سر فرصت برات تعریف می کنم
یعنی : اصلا خودم هم نفهمیدم چی شد

.من اخیرا" خیلی ورزش می کنم
یعنی : باتری کنترل از راه دور تلویزیون تمام شده

.دسپتخت تو مثل دستپخت مادر مرحومم می مونه
یعنی : تو هم که غذا رو می سوزونی

!کمی استراحت کن عزیزم خسته شدی
یعنی : بابا این جارو برقی رو خاموش کن می خوام فیلم ببینم

! چه جالب
یعنی : آخ که چقدر حرف می زنی

!!عزیزم مادیات در عشق ما هیچ نقشی نداره
یعنی : باز سالگرد ازدواجمون رو فراموش کردم و کادو نخریدم

!این واقعا" فیلم خوبیه
یعنی : تو این فیلم پر از بکش بکش و بزن بزن و ماشین سواریه

!!این یه کار زنونه است
یعنی : این کار سخت کثیف و بی جیره و مواجب است

با من ازدواج می کنی؟
یعنی : رخت چرکهام تلنبار شده و کسی نیست دکمه های پیرهنم رو بدوزه

!تو که می دونی من چه حافظه ی بدی دارم
یعنی : من شعری رو که کلاس سوم ابتدایی خوندم از حفظم نمره ماشینم رو که سالها پیش فروختم ازبرم و ... اما تاریخ تولد تو رو یادم رفته

!!من برای این کارم دلیل دارم
یعنی : بذار فکر کنم ببینم چه دلیلی می تونم برای این کارم پیدا کنم

منظورت چیه؟ تو که لباس داری؟
یعنی : یادت رفته چهار سال پیش برای خودت لباس خریدی؟

!!دلم برات تنگ شده
...یعنی : نمی تونم جورابامو پیدا کنم. بچه ها گشنشونه و

!!ما تو کار خونه با هم مشارکت می کنیم
یعنی : من ریخت و پاش می کنم او جمع و جور می کند

مصاحبه با بنیامین

 

 

  

 بنیامین روکمترکسیه که دوست نداشته باشه.

من که عاشق صداش و به خصوص آهنگ لکنتشم.

مصاحبه شو بخونید

 

در روزهای عید و حتی در این روزها عملا تریبون موسیقی وپاپ از دست لس آنجلسی ها خارج شده است. در بسیاری از جاها می توان صدا و آهنگ های بنیامین را شنید. او با آلبومش ،یکباره به اندازه چندین خواننده پر فروش کار کرد و مطرح شد. بنیامین دو دیپلم تحصیلی دارد دیپلم ریاضی و انسانی و در رشته دانشگاهی ، مهندس مکانیک قبول شده ، ولی بعد از یک ترم تحصیل انصراف داده و سال بعد ادبیات فارسی را انتخاب کرده  چون با ادبیات و گروه هنر راحت تر است. او با اینکه ترانه سرا است و از 16 سالگی ترانه گفته ولی در این آلبوم ترجیح داده ترانه ها را به فرید احمدی بسپارد و خودش فقط آهنگسازی کند . او اعتقاد دارد مزه کارتیمی را کم کم دارد میچشد

بیوگرافی

بنیامین بهادری
متولد: 1361
محل تولد : تهران - خیابان کارون
محل سکونت : سعادت آباد
آخرین فرزند خانواده هفت نفری با سه برادر ویک خواهر

 به ادامه مطلب توجه کنید 

 

 

قبل از گفتگو میگفتی که در مقایسه با آهنگسازی ،علاقه ایی به خوانندگی نداری ، چه شد که تصمیم گرفتی آلبوم بدهی و خواننده شوی؟
¼br /> از اول قرار نبود خواننده باشم ، چون آهنگسازی را خیلی بیشتر دوست دارم ضمن اینکه فکر می کنم برای خواننده شدنم کمی زود بود. به هر حال اتفاق که نا خواسته افتاد و چند کارمن غیر مجاز پخش شد ، باعث شد که به خودم پیشنهاد خوانندگی مجموعه ان ترانه ها را بدهند من آن کارها را برای خودم نساخته بودم و قرار بود خواننده های اصلی از روی آهنگ هایی که من به صورت ماکت خوانده بودم بخوانند، ولی وقتی که کار به آن صورت بیرون آمد و با استقبال مردم روبه رو شد ، شرکتهایی تهیه کننده و بعضی از دوستان پیشنهاد کردند  که خودم آنها را بخوانم.

چرا آهنگسازی را بیشتر دوست داری؟ با خوانندگی که راحت تر شناخته و معروف می شوی؟
آهنگسازی امنیت کاری بیشتری دارد وقتی که شما آهنگساز هستی کارت ضمانت دارد و دیواره های دفاعی بیشتری را در اطرافت داری ولی وقتی خواننده میشوی  بسیاری از این دیواره های دفاعی را از دست میدهی. وقتی آهنگسازی میکنی فرصت انتخاب و فضای ذهنی و کاری بیشتری را در اختیار داری و می توانی خوانندگان و صداهای مورد علاقه ات و در بعضی وقت ها مطرح و تاثیر گذار به جامعه موسیقی معرفی کنی.ضمن اینکه اگر درخوانندگی  موفق شوی دچار استرس زیادی میشوی و اگر موفق نشوی،سرخورده و خسته میشوی و در هر دو صورت ضرر میکنی.

الان با اینکه توانستی موفق نشان بدهی، این اتفاقی که گفتی ، شامل خودت هم شده است؟
من استرس آنچنانی ندارم، یعنی احساس میکنم اصلا استرس ندارم،چون یک مجموعه خوب در کنارم است که کارش را خوب بلد است من تازه مزه کار تیمی را خوب میچشم.

داستان ترانه های مذهبی چه بود؟می گویند مداح بودی و به همین دلیل این آلبوم را خواندی؟
اینها شایعه است . قبلا مداح نبودم، ولی به سفارش یک شرکت نیمه دولتی یک آلبوم مذهبی به نام(ماه مهربون)ساختم و به صورت ماکت در استودیو شخصی آن شرکت خواندم تا خواننده اصلی از روی آن تمرین کند و بخواند،به هر حال آن آلبوم از وزارت ارشاد به دلیل ضعف خواننده اصلی مجوز نگرفت ولی جالب اینکه من هنوز نمیدانم چرا آن آلبوم با هزینه ای که برایش تمام شده بود به این صورت پخش شد،چون معمولا کارهای اینچنینی و آلبوم هایی که این طور پخش میشوند هیچ سودی برای تهیه کننده و خواننده ندارد.

خودت ترانه میگویی ،ولی چرا درآلبومت تماما از شعرهای فرید احمدی استفاده کردی؟
فرید احمدی مدتی استاد من بود و از آن زمان رابطه بسیار خوب ونزدیکی باهم داریم.به نظرم کارهای فرید احمدی استانداردهایی دارد که از دیدگاه من خیلی بالاست.الان بیشتر خواننده هایی که در عمرشان یک ترانه هم نگفته اند وقتی قرار میشود که آلبومی را کار کنند،تمامی شعرها را خودشان میگویند ولی من با وجود اینکه ترانه سرا بودم و کارهای ترانه ام اجرا وپخش شده است چنین کاری نکردم ، چون به فرید بیشتر اعتقاد داشتم وبه همین دلیل انتخابش کردم.

آهنگسازی تمام کارها را خودت انجام دادی برای آهنگسازی دوره خاصی گذراندی؟
نه ، من از 19سالگی آرام آرام گیتار کار کردم و کم کم به آهنگسازی و بعد خوانندگی رسیدم.برای آهنگسازی هیچ دوره ای را نگذارند ام و بیشتر ملودی وکارهایم برپایه احساستم است وبه اضافه آموخته های قبلی از نوازندگی گیتارم.

قبل از اینکه آلبوم به بازار بیاید ، در بخش کارهای غیرمجازت هر روز، بنیامین را با چهره متفاوت می دیدیم خودت از این موضوع بگو؟
چون چهره من ناشناخته بود به همین دلیل این اتفاق افتاد.هیچ کدام از آن عکس ها چهره من نبود.الان در دفتر شرکتهای موسیقی تهیه و پخش این آلبوم بنیامین را با 15 چهره مختلف از پسر 15 ساله تا مرد 40 ساله داریم که اسمشان را بنیامین را معرفی کردند!! علاوه بر عکس در کلیپ ها هم از اسم بنیامین استفاده میشد و بعضی از افرادی که از من شعروملودی داشتند هنگام معرفی ترانه در کلیپ روی اسم من با فونت درشت تر ومدت زمان بیشتر تصویر نگه داشته میشد، مثلا درکلیپی  اسم خود خواننده حدود3 ثانیه رو تصاویر است.ولی اسم من درحدود10 ثانیه نگه داشته میشد. الان بیشتر کسانی که قبلا من را نمی شناختند و به تازگی من را دیده اند،میگویند فکر کرده اند خواننده آن کلیپ ، من(بنیامین) هستم.

وقتی این اتفاقات را میدیدی چه حالی بهت دست میداد؟
روزهای اول برایم غیر قابل تحمل بود ولی رفته رفته برایم یک سرگرمی می شد و هر روز منتظر بودم ببینم امروز چه کسی خودش را به جای من جا میزند!! ولی وقتی که قرار شد آلبوم را با صدای خودم آماده کنم این مسئله برایم بی اهمیت شد چون چند وقت بعد، خودم با آلبومی که خودم آن را میخوانم، به بازار می آمدم و تمام حرف و حدیث ها تمام شد.
¼br /> آلبومت اسم دارد؟ روی آلبوم هیچ اسمی به غیر بنیامین 85 نیست؟
قرار شد که هیچ اسمی مثل اسم های مرسوم آلبوم ها برای آن انتخاب نکنیم و اسم آلبوم را 85 بگذاریم که به نظرم، هم کوتاه و جذاب است و تا حدی جدید.

فکر میکنی بازهم این سبک خواندن برای آلبوم دوم هم جواب بدهد؟
دیگر این سبک و نوع خواندن را ادامه نمیدهم! می خواهم رو به جلو حرکت کنم و میخواهم مثل آب رودخانه باشم که الان در اینجاست،ولی دوساعت بعد شاید درکرج یا مرزن آبادباشد و در چند روز معلوم نیست در کجاست.نمیخواهم آبی باشم که بمانم و مرداب شوم . مثل خوانندگی و آهنگسازی دقیقاً همان رودخانه است. اگر در کاری موفق شدی و همان را مدام تکرار کردی دچاری تکراری میشوی و افت می کنی و بعد از مدتی هم فراموش میشوی. مردم این آلبوم و این سبک یک بار شنیده اندو بابت شنیدن هم وقت وهم هزینه گذاشته اند و دوباره نباید همان کار را با صرف هزینه و وقت مجدد در سال بعد بشنوند وحق دارند کارجدید تر و بهتری از من داشته باشند.

تصمیم نداری کلیپ تهیه کنی؟
اتفاقا چرا! ولی به دنبال یک فرصت بسیار خوب هستم ، چون نمیخواهم که مردم فقط قیافه من را ببینید و بشناسد. من به فکر این هستم که من را در یک کلیپ و تصویر خود ببینند.
مثل اینکه این آلبوم برایت خیلی خوب بوده،چون چندین پیشنهای بازیگری هم داری؟
(با خنده!!) چند پیشنهاد از کارگردان های مطرح دارم،ولی به دلیل اینکه هنوز هیچ کدام  را انتخاب نکرده ام،ترجیح میدهم اسمی نبرم که بعداً مشکلی پیش نیاید. بازیگری را دوست دارم،ولی نه به اندازه آهنگسازی ولی بازیگری هم فرصتی است که شاید بعدا به دست نیاید و تجربه نشود.

ظاهرا آهنگی هم برای جام جهانی ساخته ای ؟
¼br /> سفارش یک آهنگ را گرفت ام وتقریبا ساختنش هم تمام شده است.ملودی را خودم ساخته ام ، شعررا فرید احمدی گفته و تنظیم را نیما وارسته انجام داده است. این ترانه و آهنگ از آهنگ های آلبوم پر انرژی تر و به دلیل فضایی که دارد،کمی متفاوت تر است ،ولی مطمئنم که از آن استقبال می شود